289

ساخت وبلاگ

امکانات وب

چند روزه که با پدیده ای جدید روبرو شدم..بعد از اینکه چند ماه بخاطر کورنا بویاییم رو از دست دادم ...4 روزی میشه که مشامم صد برابر قبل قوی شده و تمام بوهارو ...منتها نه بوی واقعی..بلکه یک بوی گند متعفن فاضلابی که نمیدونم اسمش چیه مدام توی حلق و  مشامم پره..هیچکس نمیتونه درک کنه که چی میگم مگر کسی که خودش این درد رو داشته باشه....

در حد خفگی ..گاهی دلم میخواد خودمو خفه کنم و گاهی نفس رو حبس کنم.....تازه میگم خدایا همون ک هیچ ینمیفهمیدم از این وضعیت بهتر بود...

نمیدونم چیکار کردم که اون نعمت ازم گرفته شد و این نضجر بهم داده شد..قطعا بی علت نیست..ولی منم آدم ناشکری نبودم ...

دلم برای بوی دارچین و هل ، بوی چای تازه دم ...بوی نون تازه و بوی کیک پختنهام تنگ شده...روزایی که از صبح غذا میذاشتم و از بوش مست میشد تا آماده بشه و در حینش هزاران بار خدارو بخاطر نعمتهام شکر میکردم...

از همه چیز لذت میبردم و هربار سپاسگزار بودم..

نمیدونم یهو چی شد ..که الان دلم برای بوی مایع دستشویی...بوی حمام..بوی شامپوهام و عطرها و کرم ها..بوی لاک...بوی هوای بارونی تنگگ شده..... حتی برای دستشوییی هم دلم تنگ شده

برای بوی تمیزی لباسهایی که روی رخت آویز پهن میکردم.....بوی بستنی ..بوی ژله ..بوی تن نینیها.....همه چیززززز

دلم برای مزه ی غذاها پر میکشه ...همش فکر میکنم میگم میشه یکبار دیگه من مزه قرمه سبزی رو بتونم بچشم؟ مزه ی کیک سیب رو ؟ مزه ی لازانیا و آویشن روی پیتزا رو ؟ میشه یکبار دیگه با عشق کتلت بپزم و از خوردنش لذت ببرم ؟....

هیچوقت آدمیزاد فکرشم نمیکنه که چنین نعمتی عظیمی داشته و بی خبر بوده و حالا ک از دستش دادم میفهمم یک دنیا لذت رو از دست دادم...وقتایی که با بی حوصلگ یغذا میپختم یا با بی میلی چیزی میخوردم...

اصلا انگارهیچوقت اون روزا وجود نداشتن ..اونقدر که دوره....حدود 6 ماهه که داغونم و خسته ..هرقدر سعی میکنم خودم رو سرپا نگه دارم و روحیه م رو نبازم باز یه چیزی میشه که خرابش میکنه ...با زدوستمون یه دروغی رو میکنه که من چارچنگولی بمونم....

حکمتتو شکر که واقعا توش موندم و نمیدونم باید چیکار کنم

کاری نمیتونم بکنم جز تسلیم ..جز تعظیم

و بگم راضی ام به رضای تو....

259...
ما را در سایت 259 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : halachi بازدید : 142 تاريخ : پنجشنبه 7 اسفند 1399 ساعت: 22:46