280

ساخت وبلاگ

امکانات وب

هفته ی قبل مادر همسرجان اومدن خونمون...بقیه ها هم همینطور..سه تا خواهرجانهایشان با خانواده

میخواستن برن مشهد..یه سر از جاده ابریشم هم عبور کردن..

اوضاعی بود بیا و ببین...

دیروز قرار بود برگردن...خیلی خیلی خسته شدم این چندروز...دیروز هم پریود شدم دیگه رسما ناک اوت بودم و حال خراب

زودتر اومدم خونه و کارای محل کار رو نیمه ول کردم

یه دوش گرفتم و یه نسکافه و یه مسکن خوردم بلکه یکم جسمم آروم بگیره ...بعدشم جاروبرقی و آماده کردن وسایل شام...خورش رو گذاشتم و اومدم یکم استراحت کنم

اینروزها واقعا افسرده م..نمیتونم خودم باشم..نمیذارن خودم باشم...مدام مجبورم تظاهر کنم به آروم بودن 

ولی اصلا خوشحال نیستم

از مهمونداری خسته شدم ...خونه کوچیکه و منم عصرها که از سرکار بیام باید یکسره سرپا باشم تا 11شب  و صبح روز از نو و روزی از نو

شانس قشنگم هم اینهفته سرکار خیلی شلوغیم و مجبور شدم پنج شنبه هم برم سرکار.....

امیدوارم این روزهای سخت زودتر بگذره و خدا بهم صبر و آرامش بده....

خدایا بخاطر همه چیز ممنون 

259...
ما را در سایت 259 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : halachi بازدید : 110 تاريخ : جمعه 29 اسفند 1399 ساعت: 20:44