278

ساخت وبلاگ

امکانات وب

پریشب تصمیم داشتم اینهفته نرم خونه ی مامان اینا..بمونم یکم کتاب بخونم و کارامونو بکنیم...

شب زنگ زدم حالشونو بپرسم تنها بودن

نوه ی کوچک همراه هم خونه نبود...دیگه اصرار کردم که بیان خونه ی ما و واسشون تپسی گرفتیم

و اومدن...

دیروز جمعه هم زنگ زدم به بقیه ها و افطاری دعوت کردیم

یه افطاری یهویی ک همسر گرام کلی کمکم کرد و زحمت کشید و خریدا رو انجام داد و از همه مهمتر مثل همیشه با رویِ باز مهمونداری  کرد.

شبِ خیلی خوبی بود و کادو تولد عزیزی که 24 اردیبهشت تولدش بود رو هم دادیم و یکم مسخره بازی دراوردیم...

بابا ایناهم با اونا رفتن خونشون ....خیلی خوش گذشت ولی خیلی خیلی خسته شدم...

خدایا شکرت بابت همه چیز....

259...
ما را در سایت 259 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : halachi بازدید : 144 تاريخ : جمعه 29 اسفند 1399 ساعت: 20:44